نگارش نهم-

درس 4 نگارش نهم

محدثه صادقی

نگارش نهم. درس 4 نگارش نهم

هر کی جواب بده معرکه میزنم به خدا فقط تلفن همراه نباشه

جواب ها

جواب معرکه

بیتا :)

نگارش نهم

معرکه یادتون نره انشا غیر طنز درباره انتقال خون انتقال خون به فرایند انتقال خون یا فراورده‌های خونی از شخص اهداکننده به دستگاه گردش خون فرد دیگر گفته می‌شود. انتقال خون هنگامی صورت می‌گیرد که خون اهدا شده پس از تجویز پزشک، با تزریق در سیاهرگ دریافت‌کننده، به‌طور مستقیم در جریان خون او وارد می‌شود. برای آنكه شما بتوانيد خون خود را اهدا كنيد بايد واجد شرايطی باشيد كه به واسطه آن، اهدای خون نه برای سلامتی بدن شما عوارضی داشته باشد و نه برای فردی كه قرار است خون شما به او تزريق شود. شرایط اهدای خون حداقل سن 18 سال تمام و حداكثر 60 سال حداقل وزن 50 كيلوگرم فواصل اهداءخون هر هشت هفته يک بار به شرط  آنكه تعداد دفعات آن در طول يک سال از چهار بار بیشتر نشود. همراه داشتن اصل كارت شناسايی . درجه حرارت دهان نباید بیشتر از ۵/ ۳۷ درجه سانتی گراد باشد. پزشک مرکز اهدای خون، حداقل برای مدت ۱۵ ثانیه نبض اهدا کننده را شمارش می کند و به طور معمول تعداد نبض بین ۵۰ تا ۱۰۰ عدد در دقیقه جهت اهدای خون مورد قبول است. اهدا کنندگانی که تعداد نبض کمتر از ۵۰ عدد در دقیقه دارند‏ تنها در صورتی پذیرفته می شوند که ورزشکار حرفه ای یا قهرمانی باشند. مراحل اهدای خون 1- ورود 2- ثبت نام 3- انجام تست هموگلوبین 4- معاینه و مشاوره پزشکی 5- گرفتن رضایت نامه 6-  اهدای خون 7- استراحت و پذیرایی   انشا طنز درباره انتقال خون پدرم بارها درباره مزیت های اهدای خون برایم صحبت کرده بود و سعی میکرد من را در این کار با خودش همراه کند. چندین بار می خواستم با او به مراکز اهدای خون بروم اما هر بار منصرف میشدم. نمیدانم چرا شکم درد میگرفتم، البته پدرم فکر میکرد که من شکم درد گرفته ام . راستش بین خودمان بماند، پدرم نمیدانست که من از این کار میترسم، شاید هم می دانست و به روی خودش نمی آورد. یک روز دل به دریا زدم و با پدرم راهی مرکز انتقال خون شدم. در ابتدا فکر میکردم  مقدار کمی خون از من گرفته می شود اما وقتی کیسه های خون را دیدم به خودم گفتم  خداحافظ خوراکی های خوشمزه، خداحافظ ای دنیای جذاب و لذیذ! بعد از انجام مراحل اولیه روی تخت دراز کشیدیم، مراحل گرفتن خون از پدرم شروع شد. نمیدانستم  مشکل از من است یا از ساختمان مرکز انتقال خون که مدام در حال چرخش است. حس کردم با یک چشم به هم زدن روز به شب تبدیل شد. چشمانم را که باز کردم، پدرم کنار تخت ایستاده بود و به من میگفت بهتری ؟ با حالتی عاجزانه به پدرم گفتم تمام شد؟ گفت آمده بودی خون بدهی یا بگیری؟ تو که همه را به دردسر انداختی، پاشو! یک کیسه خون که به مرکز اضافه نکردی دو کیسه هم مصرف کردی.

جواب معرکه

کوثر نصیبی

نگارش نهم

سلام در این دنیا پیشرفته ماابزاری نیاز داریم تا بتوانیم کارهایمان ب سرعت انجام بدیم ودر وقتمان صرف جوی کنیم یکی از این ابزار تلفن همراه است که باآن میتوان به راحتی بادیگران برقرار کنیم بدون انکه بخواهیم مسافتی طولانی را طی کنیم مثلا اگه مطلبی داشته باشیم و کسی هم نباشد که از او بپرسیم می‌توانیم باجستجو کردن در اینترنت تلفن همراهان کمتر از یک دقیقه جواب را پیدا کنیم با تلفن همراه تلفن همراه اینقدر کارای دارد که خیلی از کارهای ما انجام میدهند از ماشین حساب و پیامک گرفته تا حل کردن سوالاتمان گاهی هم باید مواظب کارهای زیاد تلفن همراه باشیم چرا که کمک گرفتن بیش،ازحد از هم می‌تواند مارا تنبل کند هم خلافیت را از مادور کند

موضوع:تلفن همراه

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت